رها کوچولورها کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دنیای رها کوچولو

دو ماه گذشت

سلامممممممممم خوبین؟ ببخشید که نتونستیم زودتر وبلاگ رو بروزش کنیم خوب دو ماه گذشت بسرعت برق ..تو این دو ماه من بزرگتر و خانمتر شدمممممممم تو این مدت من میتونم کلمات تازه تری رو بگم ..... شیطون تر از قبل شدم ...عاشق بیرون رفتن هستم ...عاشق کفش هستم .....بعضی وقتی که یه چیزی بخوام که برام ممنوع هست مثل شکلات و بستنی و چیپس  اگه بهم ندن خونه رو میزارم روی سرشون دیگه تو این مدت از علاقه شدیدم به سوسو (سرسره) بگم که مامی با بابایی برام یه سوسو خریدن که جریانات داره و تو این دو ماه اتفاقات بسیاری افتاده  و تو این مدت ماه میهمانی خدا هم از راه رسید و و کمی تغییرات در خانه و زندگی ما بوجود امد اونم اینکه مامان و بابام روزا هیچی نمیخورن و فقط می...
13 فروردين 1393

دو ماه گذشت 28 ماهه شدم

سلاممممممممم..خوبین؟..بازم دیر شد دیگه اخه این روزا کمتر وقت میشه شما به بزرگی خودتون ببخشین خوب 3 روز دیگه من 28 ماهه میشم شما فکر کنین من 28 ماهه شدم بریم سر وقت اتفاقات و خاطرات تو این دو ماه فرهنگ لغات بنده بیشتر شده و همینطور جملات بنده که بیشتر به دو کلمه و گاهی 3 کلمه با هم اونهم با فاصله ولی بلاخره جمله گفته میشه دیگه و یه مدته مامی کلاس میره اوایل منم با خودش میبرد ولی وقتی دید بنده اذیتش میکنم و مزاحم هستم دیگه نبرد یواشکی و بدون اینکه بنده بفهمم مامی غیب میشه و دیگه تو این مدت یه بار رفتیم بیرون شهر که خیلی خوب بود بابایی هم بساط کباب رو برپا کرد دو تا دایی های بنده هم باهامون بودند خیلی خوش گذشت ولی بنده این وسط پارازیت بودم...
13 فروردين 1393

2سال و 5 ماه

سلاممممممممم..با چند روز تاخیری امدم با دست پر امدم خوبین؟ تو این مدت مثل همیشه چی گذشت؟ خوب تو این مدت من بعضی وقتی دختر خوبی بودم و گاهی هم بد که بازم مثل قبلم بقول مامی میگه رها غیر قابل پیشبینی ...تو این مدت بخاطر دایی کوچیکه چند بار رفتیم خواستگاری جاتون خالی همش سوار ماشین این ور و اونور تا اینکه مابین مراسم اخرین خواستگاری بنده بعلت مریضی که همان جناب ویروس خان باشن با ما تشریف اورده بودن اونجا بنده هم همچنان تا کمی سرحال اما همراه با تب بودم که بعد از خوردن چایی و بالانس رفتن از روی مبلا گلاب بروتون هم از بالا پس دادیم هم از پایین مامانم طفلی اینقدر خجالت کشید بعد منو با مامان بزرگ بردن تو حموم اونا شستن تمیز شدیم و امدیم بالا ...
13 فروردين 1393